خوشا به من

وقت را غنیمت دان انقدر ک بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

خوشا به من

وقت را غنیمت دان انقدر ک بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

آخر قصه امه اما قصه ی آخرم این نیس


سلام... همه میگن شما دهه هفتادیا ک دیگه دغدغه دانشگاه رو نباید داشته باشینو از این حرفا ... ولی من الان 3 ساله ک درگیره کنکورم نه اینکه خنگ باشما نه ! ب  هزارو یک دلیل درس نمیخوندم ... هرسال یه بهونه ... ب قول مامان دل ب درس نمیدادم ... تا قبل از اون و تو مدرسه همیشه از اون بچه خرخونای کلاس بودم اما درست همون موقع ک باید درس میخوندم وا دادم... یه هفته ی گذشته از بدترین روزای زندگیمو گذروندم ... ناامیده ناامید ... خسته ی خسته ... درسته ک درس نمیخوندم

ولی تمام این 3 سال انگار اژیر قرمز زندگیم روشن بوده و تو یه هول و ولا بودم ... وقتی ب بقیه از مشکلم میگفتم ب نظرشون خنده دار بود.. خب حقم داشتن چون شاید مشکلات خودشونو با مشکلات من مقایسه میکردن... خیلی بده ک ادم اینقدر ضعیف باشه... اما دیگه نمیخوام تحمل کنم ...خب وقتی ادم نمیتونه بخونه یعنی نمیتونه دیگه ...دیگه حرص خوردن نداره ک... ادم حتی اگه هوش و استعداد خوبی هم داشته باشه اما از نظر کنترل هیجاناتش ضعیف باشه خب نمیتونه موفق بشه... من نباید حرص بخورم ک من ک از ه بهتر بودم پس چرا نمیتونم درس بخونم و اون الان باید در یکی از بهترین دانشگاه ها درس بخونه؟ خب ه سخت کوش بود زحمت کشید ...  اصلا مگه همه ی ادما در حدو اندازه های توانمندی ها و استعداداشون ظاهر شدن؟؟  اصلا اصل ماجرا همینه ...هنر همینه... این ک تو بتونی در حده توانمندی هات قدرتمند باشی... وگرنه استعدادو ک همه دارن در زمینه های مختلف...


برای این مشکل پیش روانشناس هم رفتم گفت اسم مشکل من اهمال کاریه اونم از نوع شدیدش :))  البته خنده دار ک نیس گریه داره ولی مامانم همیشه سره این تشخیص خانوم روانشناس با من شوخی میکنه... نباید جلسه های مشاورمو ول میکردم ...


خلاصه کنم !!! من قید کنکور رو زدم چون سلامتیم و ارامشم برام مهمتره چون وقتی 3 سال میگذره و تو هنوز همون جای اولی درجا زدن دیگه ممنوعه...

شنیدم دانشگاه ازاد 80 درصده رشته هاشو بر اساس شرط معدل و بدون کنکور داره میگیره... من رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی رو انتخاب کردم ...فردا باید برم دانشگاهه مذکور و مدارکو ببرم ..امیدوارم قبول بشم... میخوام دیگه زندگی کنم

اونجوری ک دوس دارم ... میخوام تمام محدودیت های مسخره رو از دستو پای خودم باز کنم...


خدایا خودت ب همه ی انسان هایی ک در هر جای دنیا در حال تلاش برای تغییر شرایط بد زندگیشون هستن قدرت, ارامش و امید بده....


پی نوشت:  راستی توی پیوندا لیست وبلاگایی ک تقریبا همیشه میخونمشون رو نوشتم


نظرات 3 + ارسال نظر
آرین یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت 21:00

بهترین کارو کردین، کنترل زندگی شخصیتون رو خودتون به عهده گرفتین

اره واقعا ... نمیدونم چرا انقد خودمو اذیت میکردم الکی...

ELi شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 00:38 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

سلام ، مبارک باشه
کاملا درکت کردم ، چون منم سر کنکور کاملا درس نخون شدم ! با اینکه قبلش خیلی درس خون بودم ، اما دیگه آخراش یه جورایی تسلیم شدم و کاملا سپردم به خدا و نتیجه هم کاملا رضایت بخش بود برام. مطمئنا برای تو هم همینطوره مهم اینه که یه جایی یه لحظه به خودت بیای و از خودت جرئت نشون بدی .
موفق باشی

ممنون اره خیلیا اینجوری میشن... اره راس میگی ..منم هنوز نرفتم دانشگاه هی دارم علاقمند تر میشم...از کامنتت خیلی خوشحال شدم :)

میرزاده خاتون چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت 15:45 http://khatoonnn.blogfa.com

بلاگت مبارکه عزیزم
حتمن خودت بهتر می دونی چه کاری درسته. پس لازم نیست من بخوام نصیحتت کنم. ادبیات انگلیسی هم خیلی رشته خوبیه. امیدوارم تا دکترا ادامه بدی و تو رشته خودت بشی خانوم دکتر

ممنونم خاتون جان ایشالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد